حتما تا به حال برای شما هم سوال پیش اومده فرق روانشناس های مختلف چی هست و یا گرایش های مختلف روانشناسی برای چیست؟
هرآنچه که باید در رابطه با تفاوت روانشناسی بالینی و عمومی بدانید در این مقاله برای شما آورده شده است.
روانشناسان تلاش می کنند ذهن انسان را بفهمند به طور مثال اینکه ذهن چگونگی عملکردی دارد، چگونه به ان پاسخ می دهد، چگونه می توان آن را بهبود بخشد و چگونه می توان آن را پایدار نگه داشت.
روانشناسان مفاهیمی مانند درک انسان، احساسات، شخصیت، رفتار، روابط، توجه، انگیزه، شناخت و غیره را در افراد مطالعه و بررسی می کنند.
به همین دلیل است که صدها هزار نفر در سراسر جهان به دلیل مشکلات روحی و عاطفی خود به روانشناسان مراجعه می کنند.
تفاوت روانشناسی بالینی و عمومی در این است که روانشناسی عمومی، بررسی رفتارهای ذهنی و عملکردهای روانشناختی است.
در حالی که روانشناسی بالینی، صرفاً یک مطالعه علمی نیست، بلکه یک قدم جلوتر است و به ارزیابی و سپس درمان بیماری های روانی می پردازد.
به زبان ساده، کاربرد اصول و مفاهیم روانشناسی به عنوان روانشناسی بالینی شناخته می شود.
هدف روانشناسان بالینی استفاده از روش های علمی و اصول روانشناسی برای درمان کسانی است که از مشکلات روانی رنج می برند.
روانشناسان بالینی تجربه و پیشینه انجام تست های روانشناختی، تحقیق، مشاوره و درمان را دارند.
هدف اکثر روانشناسان بالینی، پیشنهاد یک دوره درمان برای بهبود سلامت روان بیماران است.
بسیاری از زمینه های مختلف روانشناسی مانند تکمیلی، بالینی، اجتماعی، شناختی، آموزشی و غیره وجود دارد.
بنابراین محیط کار به این بستگی دارد که زیر شاخه رشته روانشناسی در انتخاب رشته شغلی شما قرار بگیرد.
اما در بیشتر موارد روانشناسان، مشغول بهبود زندگی بیماران از طریق مشاوره، آزمایش روانشناسی، تهیه برنامه های تحقیقاتی کمی و کیفی و غیره خواهند بود.
به عنوان مثال، روانشناسان ممکن است مجبور شوند که به کودکانی که قربانی کودک آزاری یا خشونت خانگی هستند.
مشاوره دهند و در این صورت با کودکان و خانواده های آن ها باید وقت زیادی صرف کنند.
روانشناسان عمومی همچنین با هزاران کارمند که از استرس شغلی رنج می برند، برخورد می کنند.
در بعضی مواقع ممکن است برای ارائه مقابله با استرس، به یک دفتر مراجعه کنند.
بنابراین محیط کار به تخصص و رشته فرد در زیر شاخه روانشناسی آن ها بستگی دارد.
برای یک روانشناس بالینی محیط کار تقریباً از پیش تعریف شده است.
یک روانشناس بالینی اغلب در مراکز پزشکی، کلینیک ها، بیمارستان ها، مؤسسات دانشگاهی و مناطق مشابه کار می کند.
وظایف شغلی عمومی روانشناسان بالینی ممکن است شامل: درمان اختلالات روانشناختی، انجام آزمایشات دارویی، تهیه برنامه هایی برای معالجه و پیشگیری از اختلالات اجتماعی و تشخیص بیماران باشد.
یک روانشناس بالینی، ممکن است مجبور شود با توجه به یک مورد خاص یا در رابطه با یک آزمایش بیمار با پزشکان و سایر روانشناسان مشورت کند.
از آنجا که بعد از کار کردن در بسیاری از موارد تجربه کسب می کند، یک روانشناس بالینی ممکن است دوره های مربوطه را در دانشگاه ها تدریس کند یا خدمات چند مشاوره ای راارائه دهد.
برای اینکه خود را روانشناس عمومی بنامید ابتدا باید دارای یک مدرک معتبر روانشناسی از دانشگاهی معتبر باشید.
با این حال فقط با داشتن مدرک کارشناسی روانشناسی، شما فقط می توانید مشاغل سطح اولیه مانند یک دستیار آزمایشگاه، دستیار عمومی روانشناسان ارشد، معاون پژوهشی و .. باشید.
اگر می خواهید به درجات بالاتر برسید به تجربه و آموزش عالی مانند داشتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا نیاز خواهید داشت.
داشتن مدرک فوق لیسانس به شما امکان می دهد که مجوز لازم را در زمینه روانشناسی عمومی داشته باشید.
داشتن مدرک دکتری برای تکمیل مدرک کارشناسی ارشد به شما قدرت قابل توجهی در بازار کار برای داشتن مقام های برتر در رشته روانشناسی اعطا خواهد کرد.
در سال های ابتدایی تحصیلی آموزش تقریباً برای همه روانشناسان یکسان است.
روانشناسی بالینی در واقع رشته ای است که می توانید در یک زیرشاخه خاص روانشناسی تخصص داشته باشید.
با داشتن مدرک کارشناسی در روانشناسی می توانید برای کارشناسی ارشد یا دکترای روانشناسی بالینی نیز اقدام کنید.
همچنین نیاز به صدها ساعت کار در کلینیک ها و کمک به روانشناسان ارشد برای کسب تجربه کافی خواهید داشت.
روانشناس عمومی برای کسانی مناسب است که مایل هستند اطلاعات کلی ای در رابطه با این رشته داشته باشند و پایه و اساس قوی را برای خود ایجاد کنند بسیار عالی است.
همچنین روانشناسی عمومی به عنوان یک پله برای تخصص در آینده بسیار مفید خواهد بود.
کسانی که مایل به درگیر شدن در تحقیقات هستند نیز می توانند به حرفه یک روانشناس عمومی بپیوندند.
از طرف دیگر، اگر شما طرفدار همکاری با بیماران، همکاری با متخصصان پزشکی هستید و می خواهید مسئولیت مستقیم سلامت روانی و پیشرفت فرد را بر عهده دارید پس می توانید نقش یک روانشناس بالینی را کاملاً ارزشمند بدانید.
به طور معمول روانشناسان بالینی به دلیل آموزش گسترده تر، خدمات بیشتری را به افراد ارائه می دهند.
آنها همچنین شیوه ای مؤثر از معالجه را فراهم می آورند که احتمالاً به نتایج مثبت می رسند.
تفاوت یک روانشناس بالینی و روانشناس عمومی در مسیرهای آموزشی آنها است.
بدین معنی که آنها بعد از کسب مدرک کارشناسی روانشناسی دو سال باید آموزش شغلی دریافت کنند.
در حالی که روانشناس بالینی دارای مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا با ۲ سال کار کامل تحت نظارت به رشته تخصصی بالینی است.
روانشناسان عمومی در هیئت روانشناسی ثبت نام می شوند و از معیارهای بالایی در زمینه آموزش، تمرین تحت نظارت، معیارهای اخلاقی و حرفه ای برخوردار هستند.
روانشناسان عمومی حداقل شش سال آموزش دانشگاه به همراه تجربه نیاز دارند.
علاوه بر این هر ساله آنها برای ادامه مهارت و دانش خود به آموزش مداوم نیز احتیاج خواهند داشت.
این افراد می توانند مهارت های تکمیلی، آموزش و تجربه در زمینه های خاص را نیز برای خود توسعه دهند.
آنها اغلب می توانند در حرفه های مختلف پزشکی کار کنند تا بتوانند طیف گسترده ای از نگرانی ها را برای ارزیابی، تشخیص و درمان مراجعان انجام دهند.
آنها از رویکردهای روانشناختی مبتنی بر شواهد استفاده می کنند که متناسب با نیازهای بیماری های خاص طراحی شده اند.
هدف روانشناسان بالینی استفاده از روش های مبتنی بر شواهد و اصول روانشناسی برای درمان کسانی است که از مشکلات روانی رنج می برند.
روانشناسان بالینی از چندین روش مختلف آموزش دیده اند که به آنها این امکان را می دهد تا در مورد استراتژی های استفاده شده و انطباق با نیازهای بیماران خود انعطاف پذیر باشند.
روانشناسان بالینی معمولاً سابقه کار در خدمات بهداشت روان را دارند و به همین دلیل صلاحیت دارند تا با مشکلات بالینی پیچیده تری از جمله افسردگی بالینی، روان پریشی و PTSD و همچنین مشکلاتی مانند اضطراب و بی خوابی کار کنند.
3 Comments
سلام
من حس میکنم نمیتونم علایق خودمو درست بشناسم و اینکه نمیدونم دقیقا دوست دارم در آینده چه شغلی انتخاب کنم که هم درآمد خوب داشته باشه و هم از شغلم لذت ببرم
خیلی چیزا هم هست ازشون لذت میبرم ، مثلا : نقاشی ، وقت گذروندن با بچه ها ، نوشتن رمان و داستان ، کمک به بقیه تو مشکلات
گاهی اوقات هم حس میکنم تنبلم و انگیزه ام رو از دست میدم و با خودم میگم من خیلی تنبلم و بی هیچ جایی نمیرسم
به نظرتون من به مشاوره تخصصی روانشناس نیاز دارم ؟!
سلام من از پدر ومادرم خیلی بدم میاد میخوام اینا بمیرن بنظرتون من الان چیکار کنم؟
سلام
نفرت جزو یکی از بدترین احساسات آدمی هست و برای هیچ موردی نمیشه حس نفرت داشتن پذیرفت.
سوال شما خیلی کلی هست و نیاز به مطرح کردن پرسش های زیادی در مورد سن، شرایط زندگی فعلی و گذشته شما داره تا یه ارزیابی دقیق ازتون انجام بشه و به ریشه های دلایل این نفرت شما پی برده بشه.