معمولا گفتن اینکه دچار افسردگی هستید به والدین خیلی سخت است چون ممکن است فکر کنید که شما را جدی نخواهند گرفت یا با شما بد رفتاری خواهند کرد.
با چند روش کلیدی زیر این مشکل ها حل خواهند شد. اول از همه در مورد بیماریتان و علائم آن تحقیق و اطلاعات جمع آوری کنید. سپس به صورت تکی با والدینتان صحبت کنید و آنها را از این مسئله آگاه سازید و بعد به آنها فرصت بدهید در مورد نحوه ی برخورد با این موضوع فکر کنند.
قبل از صحبت با والدین باید از داشتن این بیماری اطلاعات حاصل کنید. برای این کار از منابع معتبر مانند موسسه ملی سلامت و روان اطلاعاتی کسب کنید.
ممکن است طی این گفتگو شما یا والدینتان احساساتی شوید و یا گریه کنید ولی مهم این است که قبل از اینکه خیلی دیر شود جلوی این اختلال را بگیرید.
ممکن است در مورد واکنش والدینتان نگران باشید. در این حالت از فردی ماهر کمک بگیرید.
در برخی موارد ارتباط غیر مستقیم و به وسیله ی پیامک و نامه بسیار مفید است. لحن جدی داشته باشید تا شما را جدی بگیرند و از بیماریتان و آثار آن صحبت کنید.
قبل از صحبت با والدین جلوی آیینه یا دوستانتان این عمل را تمرین کنید.
ممکن است این سوال و جواب ها اطلاعات شما را در این زمینه بالا ببرد یا نبرد. دوست داشته باشید با یک فرد کاربلد صحبت کنید. در زیر مثال هایی از سوالات متداول والدین اورده شده است.
_ میخواهی خود آزاری یا خودکشی کنی؟
_ چه مدت هست که این حس رو داری؟
_ اتفاقی افتاده که اینجوری شدی؟
_ چطور می تونیم کمکت کنیم؟
زمانی مناسب است که شما و والدینتان مشغله دیگری ندارید، مانند وقتی که هردو تنها هستید یا طی پیاده روی های شبانه. اگر سرشان شلوغ است از آنها بخواهید که زمانی را برای شما کنار بگذارند.
با گفتن جملاتی مانند “من مشکل دارم” ، “من نیدز به کمک دارم” یا “به حرف هایم گوش کنید” جدیت موضوع را به آنها بفهمانید.
این کار از گیج شدن شما و والدینتان جلوگیری می کند.
درمورد تحقیقاتی که برای این موضوع انجام داده اید با آنها گفتگو کنید یا چند مقاله و سایت معتبر برای افزایش اطلاعاتشان معرفی کنید.
انتظار نداشته باشید که والدین کاملا آگاهانه برخورد بکنند. به آنها بفهمانید که نیاز به کمک دارید. ملاقات با دکتر اولین قدم برای درمان است. یک پزشک میتواند به شما کمک کند که بفهمید واقعا این بیماری را دارید یا خیر.
ممکن است والدین جواب شما را با ترس، خشم و غیره بدهند. در این مواقع باید بدانید که آنها اطلاعات کافی در این باره ندارند. به آنها زمان بدهید.
اگر گیج شدند به آنها بگویید که درک این موضوع برای خود شما هم زمان بر بوده است. به یاد داشته باشید که این گناه شما نیست.
این کار سخت است ولی بعد انجام دادن ان احساس سبکی خواهید کرد.
شما همچنین می توانید با خوردن منظم غذا و تنظیم خواب این بیماری را به درمان نزدیک کنید. والدین هم با انجام کارهایی مانند پیاده رویی های شبانه استرس را از شما دور می کنند.
بهترین راه همراهی پیوستن به ملاقات های درمانی شماست. در این حالت می توانند سوالاتشان را هم از شما بپرسند و همیشه بروز باشند. این پیوستن به شما حس حمایت شدن خواهد داد.
ممکن است دکترتان شما را وارد گروهی بکند که دیگران هم مشکل شما را دارند. این گروه ها بسیار مفیدند چون ارتباطی بین افرادی که از یک نوع بیماری رنج می برند برقرار می کند.
رواندرمانگر شما ممکن است بخواهد یک جا و یا تک به تک با والدینتان حرف بزند. در بیشتر مواقع اگر بیماری شما توسط یک فرد روانشناس تایید شود والدین شما بیشتر این موضوع را جدی خواهند گرفت.