امروزه اغلب متخصصان با این نظریه که ناتوانی یادگیری ناشی از تفاوت هایی در ساختار یا کارکرد مغز هستند موافق اند و در تعاریف نیز علل ناتوانی یادگیری را بیشتر عصب شناختی می دانند تا محیطی.
عوامل مختلفی در بد کارکردی عصب شناختی افراد دخالت دارند از جمله:
پیش گیری از از ناتوانی های یادگیری را می توان در سه سطح طبقه بندی کرد.
اختلالات زبانی نه تنها توانایی فرد در برقراری ارتباطات روزمره را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه مانع یادگیری مهارت های زبانی مثل خواندن و نوشتن می شود و بر عملکرد حوزه های دیگر نیز تاثیر منفی می گذارند.
از جمله مشکلات موجود در اختلالات زبان گفتاری:
نقص ها و مهارت های زبان گفتاری به وسیله ی آزمون های استاندارد و اندازه گیری های غیررسمی مورد ارزیابی قرار می گیرند.
اصول و انطباق های کلی در تدریس زبان شامل تدریس آن در متن های هدفمند، گام های منظم، تقسیم بندی اطلاعات و اطمینان از درک دانش آموز است.
خواندن دو مولفه ی اصلی دارد: رمزگشایی و درک مطلب.
رمزگشایی جنبه ی مکانیکی تبدیل حروف چاپ شده به زبان گفتاری است که آگاهی واج شناختی فرد را نشان می دهد و درک مطلب به جنبه ی سطح بالاتر خواندن اشاره دارد که از طریق آن افراد معانی را از زبان استنباط می کنند و نشان دهنده ی مهارت های معناشناسی و نحوی آن ها است.
دانش آموزان ممکن است در هریک از این موارد یا در ترکیبی از آن ها مشکل داشته باشند.
بعضی از نظام های آموزشی برای ارزیابی مهارت خواندن دانش آموزان از روش های عینی استفاده می کنند و سپس آنهایی که مهارت خواندنشان پائینتر از سطح معینی است را با آزمون های استاندارد دقیقتر ارزیابی می کنند.
می توان رویکردهای سنتی و معاصر را در آموزش خواندن از هم متمایز کرد:
رویکردهای سنتی مانند روش یادگیری کلمات فرنالد، بر دیدگاه چند حسی تاکید می کنند. به عنوان مثال درگیر کردن کانالهای حسی دیداری، شنیداری و بساوایی در آموزش.
روش های جدیدتر روش هایی مانند آموزش به کمک رایانه، برنامه خواندن اصلاحی و … را در بر می گیرد.
بیان نوشتاری نیازمند مهارت در سه حوزه ی اصلی است: دستخط، هجی کردن و انشا.
معلمان باید ابتدا یک قضاوت مقدماتی از نوشتار دانش آموزان خود داشته باشند و سپس اختلال های نوشتاری را بصورت رسمی و با استفاده از اجرای یک ابزار تشخیص شناسایی کنند.
تحلیل خطاهای دانش آموزان شامل بررسی الگوهای اشتباهات دانش آموزان است. یکی از اهداف تحلیل خطاها تشخیص راهبردهای غلط است. این کار برای راهیابی به ذهن دانش آموزان و مشخص کردن اینکه چه عامل غلطی در ذهن آنها شکل گرفته صورت می گیرد که به راه حل منتج شود.
دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری مشکلات گوناگونی در ریاضیات دارند که به قدری ناهمگن هستند که در یک گروه قرار نمی گیرند.
صاحب نظران ناتوانی های یادگیری انواع بسیار متعددی از مشکلات را در مورد ناتوانی در یادگیری ریاضی مطرح کرده اند.
بسیاری از این مشکلات به طور مستقیم به عملکرد در حساب مربوط نمیشود، بلکه به مشکلات شناختی و اختلالات پردازش اطلاعات مربوط است.
محققان علوم شناختی نشان داده اند که دانش آموزان باید اصول ریاضی، قواعد و روش ها و روابط را درک کنند تا علم ریاضی در آنها شکل گیرد.
ضمن اینکه بعضی از مشکلات ریاضی که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری دارند به طور مستقیم با عملکرد در تکالیف حسابی ارتباط دارد.
برای مثال اغلب دانش آموزان محاسبه پریش معمولا در مهارتهایی مانند نوشتن صحیح اعداد و علائم ریاضی، به یاد آوردن معانی علائم، شمردن و … دچار مشکل هستند.
مشکلات یادگیری ریاضی تا حدود زیادی مانند سایر حوزه های یادگیری ارزیابی می شود. به این شکل که معلمان برخی دانش آموزان را ارجاع داده و آزمونهای غربالگری بر روی آنها اجرا شود تا نیاز به ارزیابی های دیگر مشخص شود.
معلمان میتوانند از طریق تحلیل اشتباهات دانش آموزان مشخص کنند چه چیزی باید آموزش دهند. اشتباهات دانش آموزان معمولا شامل موارد زیر است: