آیا مصرف داروهای روانپزشکی تا آخر عمر باید ادامه یابد

آیا مصرف داروهای روانپزشکی تا آخر عمر باید ادامه یابد

کسانی که در خود علائم اختلالات روانی مانند اضطراب، ترس، خشم و یا افسردگی می بینند، برای درمان باید به چه متخصصی مراجعه کنند. آیا مصرف داروهای روانپزشکی تا آخر عمر باید ادامه یابد؟

یکی دیگر از دغدغه های مراجعین نزد روانپزشک (که باعث امتناع از آمدن و عدم مصرف دارویی که برای آنها ضرورت دارد)، این است که آنها تصور می کنند در صورت شروع به مصرف هر یک از داروهای اعصاب، باید آنها را تا آخر عمر یا برای سال های طولانی ادامه دهند.

البته این مطلب در مورد بسیاری از اختلالات اشتباه است و در واقع یک شایعه است.

به عنوان نمونه طول دوره درمان اختلال افسردگی عمده که یکی از شایع ترین بیماری های روانپزشکی در جامعه ما می باشد، حدود ۶ ماه است و ما بعد از اتمام این دوره، داروی بیمار را به آهستگی کم می شود و به تدریج به قطع مصرف دارو می رسد.

و یا در مورد اختلال پانیک یا هراس که در واقع یک اضطراب بسیار شدید و ناتوان کننده می باشد، طول دوره درمان حدود ۹ ماه می باشد و حتی در مورد اختلال وسواس که خصوصیت چسبندگی و تدوام را نیز دارد، طول دوره درمان حداکثر دو سال است.

رسیدن به حداکثر نتایج درمانی یا به عبارتی گرفتن نتیجه قطعی

به نظر می رسد چنان که بیمارن دستورات پزشک خود را در مورد مصرف صحیح دارو به میزان تجویز شده و برای مدت زمان تعریف شده، به طور کامل اجرا نمایند و همچنین اگر بیماران برای درمان اختلالات خود، علاوه بر درمان دارویی از سایر روش های غیر دارویی نیز بهره گیرند و آنها را به طور موازی اجرا نمایند، نتیجه درمانی به حداکثر میزان بهره وری خود برسد.

درمان های غیر دارویی را می توان به این دو دسته کلی تقسیم بندی کرد :

  • درمان های روانشناختی
  • درمان های تکنولوژیک

 

درمان های روانشناختی

درمان های روانشناختی شامل روش هایی می باشند که بر اساس تئوری ها و دانش گسترده روانشناسی پایه ریزی شده و شامل موارد زیر است :

  • روانکاوی یا درمان روان پویشی

در این روش بوسیله ارجاع به گذشته و دوران کودکی بیمار و یافتن احساسات اولیه وی نسبت به افراد مهم زندگی خود که شامل پدر و مادر وی می باشد و همچنین بررسی مکانیسم های دفاعی وی که به طور ناخودآگاه از وی سر می زند، ریشه مشکلات و ناکامی های روانی فرد مورد کنکاش قرار می گیرد و دادن آگاهی و بینش به وی ، سطح تحمل او را برای تحمل رنج و ناکامی بالا می برد.

به نظر می رسد که این روش صرفا برای افرادی به کار می رود که دارای سطح بالایی از هوش و تحصیلات بوده باشند و همچنین قابلیت درک مفاهیم عمیق روانشناسی را دارا باشند و با آگاهی از مشکلات خود ، دچار تشدید اضطراب درونی و یا آشفتگی و فروپاشی روانی نگردند.

  • درمان های شناختی و رفتاری

در این روش، به جای تاکید بر ناخودآگاهی فرد و گذشته وی، بر وجه آگاه شخصیت او و شرایط اش در زمان و مکان حاضر تاکید می گردد.

تصحیح باورهای غلط، خطاهای ذهنی، افکار ناکارامد و همچنین ارائه تمرینات و تکنیک های عملی برای مقابله با آنها و نیز اجرای بعضی دستورات به صورت رفتاری مانند مواجه شدن با عامل استرس زا و یا آموزش رفتارهایی برای مقابله با استرس و کسب آرامش، از شایع ترین روش های درمان های شناختی – رفتاری محسوب می گردد.

به نظر می رسد که اینگونه از درمان ها که تحت عنوان CBT (درمان شناختی – رفتاری) معروف است در بین مردم ما از قابلیت اجرای بیشتری نسبت به درمان روان پویشی برخوردار باشد.

درمان های تکنولوژیک

در این دسته از درمان ها با استفاده از ابزارهای مدرن تکنولوژیک به مقابله با بعضی از انواع محدود تر از اختلالات پرداخته می شود.

از مزایای این روش نداشتن عوارض جسمانی که در مصرف داروها ممکن است دیده شود می باشد و از معایب آن هزینه بالای اجرای آنها می باشد.

درمان با دستگاه نوروفیدبک که در کاهش علائم بیش فعالی کودکان و همینطور اختلالات اضطرابی بزرگسالان کاربرد دارد، از مهم ترین نمونه های درمان تکنولوژیک است.

تحریک مغناطیسی با مغز (TMS) نیز یکی از این روش هاست که مخصوصا برای درمان اختلال افسردگی در عمل امتحان خوبی را پس داده است.

در این روش که نیاز به بستری شدن بیمار در بیمارستان ندارد. بیمار در حالت کاملا هوشیار قرار دارد و بوسیله یک وسیله ای که از خود احواج مغناطیسی (نه امواج برقی) ساطع می کند، بخشی از نواحی مغزی وی مورد تحریک واقع می گردد تا به تدریج در طی ۱۵ الی ۲۰ جلسه مغز وی از حالت خمودگی و افسردگی خارج و خلق وی به خلق عادی تبدیل شود.

کسانی که در خود علائم اختلالات روانی می بینند برای درمان باید به چه متخصصی مراجعه کنند؟

این سوال به جا و خوبی است چون که به نظر می رسد در این مورد خاص نوعی سردرگمی در جامعه ما وجود دارد.

به عنوان مثال برخی از مراجعین با تصور اینکه اختلالات روانی ناشی از به وجود آمدن یک مشکل و آسیب جسمی در مغز می باشد، برای بار اول به اشتباه به متخصصین جراح مغز و یا به متخصصین مغز و اعصاب (نورولوژیست) مراجعه می کنند و شاید این تصور را دارند که درست مانند بیماری های جسمی (و نه روحی و روانی) با انجام روش هایی مانند جراحی و یا آندوسکوپی و غیره، ریشه مشکلات آنها به صورت عینی و بوسیله روش های پزشکی تشخیص و درمان می شود.

در صورتی که باید آگاه باشیم که متخصصین فوق برای درمان اختلالات ساختاری مغز که بخشی از بافت مغز دچار آسیب شده است، آموزش دیده اند و نه اختلال هایی که ریشه در روان فرد دارد و به طور چشمی و عینی قابل ملاحظه نیست.

تومورهای مغزی، بیماری ام اس، صرع یا تشنج مغزی و ضربه های مغزی بیماری هایی هستند که ما برای درمان آنها باید به متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) مراجعه کنیم.

ولی در مورد اختلالاتی مانند اضطراب، فوبیا، هراس، بدبینی، افسردگی، کج خلقی، وسواس، خشم غیر قابل کنترل، اختلالات رفتاری کودکان، بیش فعالی کودکان و … مراجعین را باید در وهله ی اول به روانشناس بالینی و یا روانپزشک ارجاع داد.

به نظر می رسد، با انجام یک کار خوب تیمی توسط روانشناس بالینی و روانپزشک، مشکل بیمار به خوبی درک، فهمیده و درمان گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *