ابراز خشم حالتهای متفاوتی دارد. اما در هر صورت، آنچه ما به آن خشونت یا پرخاشگری میگوییم، در واقع عملی است که ما در اثر خشم آن را مرتکب میشویم و میتوانیم بگوییم فعل خشم، خشونت است.
خشونت میتواند کلامی، احساسی، رفتاری یا جسمانی باشد. ما حتی با طرز نگاهمان میتوانیم نسبت به دیگران خشونت به خرج دهیم.
در این مقاله میخواهیم علاوهبر آشکار کردن رابطه خشم با افسردگی به برخی خشونتها نیز اشاره کنیم.
خشم هیجانی است که اگر به درستی مهار نشود، اثرات مخرب زیادی دارد.
اگر خشم به درون فرد رخنه کند و درونی شود ممکن است فرد را به مشکلات متعدد جسمی مبتلا کند و در صورت بروز بیرونی نیز، اثرات منفی دیگری دارد؛ چهبسا در بروز بیرونی خشم، فرد فحاشی کند، اشیاء را پرت کند، برخورد فیزیکی داشته باشد و یا هر کاری کند که خشم خود را تخلیه کند که در این وضعیت، نهتنها خود بلکه اطرافیانش هم، از بروز خشم و کنترل نشدن این هیجان، احساس ناراحتی و شرمساری میکنند.
ابراز خشم حالتهای متفاوتی دارد. اما در هر صورت، آنچه ما به آن خشونت یا پرخاشگری میگوییم، در واقع عملی است که ما در اثر خشم
آن را مرتکب میشویم و میتوانیم بگوییم فعل خشم، خشونت است.
خشونت میتواند کلامی، احساسی، رفتاری یا جسمانی باشد. ما حتی با طرز نگاهمان میتوانیم نسبت به دیگران خشونت به خرج دهیم.
در این مقاله میخواهیم علاوهبر آشکار کردن رابطه خشم با افسردگی به برخی خشونتها نیز اشاره کنیم.
افسردگی را میتوان به دو نوع تقسیم کرد یا در برخی موارد به دو مرحله.
نوع اول یا مرحله اول آن افسردگی همراه با بیقراری میباشد که در آن فرد دچار خشم و پرخاشگری است.
یعنی فرد زیاد عصبانی میشود و خشم خود را به شکل بد و زشتی بروز میدهد.
مرحله یا نوع دوم افسردگی آرام میباشد که در آن فرد انبوهی از خشم فروخورده است، اما خشم خود را بیان نمیکند و در سکوت به سر میبرد.
در بسیاری موارد خشم فروخورده از افسردگی افراد نشأت میگیرد.
اگر خیلی راحت از کوره در میروید و یا با کوچکترین مسئلهای خشمگین میشوید، میتواند هشداری برای ابتلا به افسردگی باشد.
بیمار افسرده ممکن است این خشم را ابراز کند یا آن را در اعماق وجودش مخفی نگه دارد.
ابراز خشم میتواند به صورت پرخاشگری کلامی، رفتاری و احساسی باشد.
زمانی که به دیگران پرخاشگری میکنید دچار احساس گناه میشوید و اگر خشم خود را درونی کنید دچار درونریزی منفی میشوید و عزت نفس خود را از دست میدهید که هر دو به حفظ افسردگی کمک میکنند.
پس اگر خشم خود را نادیده بگیرید و برای درمان افسردگی اقدام نکنید، این بیماری تبدیل به مشکلی مزمن در زندگی اجتماعی و ارتباطی میشود.
ما بسیاری اوقات در درمان بیماران افسردگی متوجه میشویم که آنها خشم بزرگی را در خود نگه داشتهاند.
شاید بسیاری از رفتارهایی که در طول روز انجام میدهید و موجب تخریب خود، شرایط و دیگران میشود را طبیعی بدانید.
شاید ندانید که بسیاری از رفتارهای رایج نه تنها موجب صمیمیت و شادی نمیشوند بلکه نشانهای از خشم درون هستند و جدایی و تلخی به بار میآورند.
بد نیست که برخی از این رفتارها یا بهتر بگوییم، خشونتها را بشناسیم:
خشونت کردن به جای حل مشکلات: بهطور مثال، زمانی که چرخ ماشین پنچر میشود و شخص به جای حل مشکل عصبانی میشود و پرخاش میکند.
خشونت کردن در مواقع استرس و نگرانی: در این حالت فرد بهدنبال دستاویزی برای تخلیه استرس خود است. بنابراین شروع به چنگ زدن بر عوامل میکند. افراد خشمگین معمولا استرس نهفته یا آشکار زیادی نیز دارند. مشکل از جایی شروع میشود که فرد سعی کند با پرخاشگری، استرس خود را کاهش دهد.
وسواس و سختگیری: منشا این نوع وسواس به خرج دادن و سخت گرفتن زندگی بر خود و بر دیگران در واقع خشمی است که درون فرد پنهان شده و شخص برای کاهش خشم خود به این اعمال دست میزند و بهنظر میرسد که یکی از دلایل بیماری وسواس هم خشم باشد.
خدمت افراطی به دیگران (مهرطلبی): افراد مهرطلب در واقع نوعی خشم پنهان درون خود دارند و سعی میکنند به جای مواجهه با این خشم دائما به دیگران خدمات دهند. این نوعی تنبیه و خشونت در برابر خود و دیگران محسوب میشود.
سرزنش خود و دیگران هنگام خشم: در این حالت فرد دائما بهدنبال یافتن مقصر است و گویی با این کار خشم خود را تخفیف میدهد، اما حقیقت امر این است که سرزنش خود هنگام خشم یک نوع خودتنبیهی و سرزنش دیگران نوعی تنبیه و خشونت برای آنها است.
حرفهای تند و مخرب: حرفهای تند، مخرب، آزاردهنده و توهینهایی که باعث رنجش مخاطب میشود با توجیه انتقاد سازنده یا صداقت، فقط نشانهای از خشم و نوعی پرخاشگری از جانب افراد است که بهعنوان ترفندی برای تخلیه روانی بهکار میرود.
تمسخر و تحقیر: تمسخر و تحقیر دیگران نیز نوعی پرخاشگری است و نشانهای از وجود خشم (مخصوصا خشم از خود) و رنجش است.
سربهسر گذاشتن: سربهسر گذاشتن و شوخیهایی که با توهین و تحقیر همراه است نیز نوعی خشونت محسوب میشود و با هیچ عذری مبنیبر اینکه با تو شوخی میکنم و سربهسر تو میگذارم، از من نباید ناراحت شوی توجیهپذیر نیست و عجیب نیست که مخاطب از ما برنجد.
سرزنش: چه خود را سرزنش کنیم چه دیگری را، در هر صورت سرزنش، ناشی از احساس یأس و خشم است و نوعی تنبیه محسوب میشود.
خشونت عاشقانه: در برخی روابط این اتفاق رخ میدهد که یک طرف رابطه با دیگری رفتار بدی میکند یا به او حرف بدی میزند و سپس این رفتار خود را با جمله «برای صلاح خود تو این کار میکنم» یا «چون من تو را دوست دارم این کار را انجام میدهم» یا جملاتی شبیه به این توجیه میکند. این جملات هیچ توجیهی ندارد، تحت هیچ شرایطی کسی حق پرخاشگری بر ما و تنبیه ما را ندارد و زمانی که این کار را انجام میدهد در واقع فقط خشم و عقده خود را تخلیه میکند.
لجبازی: لجبازی موجب آزار و رنجش دیگران میشود، پس میتوان آن را نوعی تنبیه و خشونت برای دیگران به حساب آورد. این حالت مخصوصا به خشم سرکوب شده از دوران کودکی باز میگردد.
مخالفت: گاهی با افرادی مواجه شوید که دائما با دیگران مخالفت میکنند یا شاید خود شما هم جزو آن دسته از افراد باشید که همیشه دلیلی برای مخالفت پیدا میکنید. این مخالفتها در واقع ناشی و نشانهای از خشم هایی هستند که درون افراد جمع میشوند و فرد از راه مخالفت کردن در پی تسکین خود است.
ابراز احساس ناخشنودی و ناامیدی: ابراز ناامیدی و ناخشنودی نوعی پاسخ در برابر خشم خود است، یعنی نوعی خشونت است. این افراد بهتر است بدانند که این حالت در اثر خشم پنهان در آنها بهوجود آمده و برای درمان خشم خود اقدام کنند.
ایجاد مانع: حتما با با اصطلاح چوب لای چرخ کسی گذاشتن آشنایی دارید. زمانی که یک فرد سعی به ایجاد مانع در مسیر پیشرفت، رشد و شکوفایی شخصی دارد و اصطلاحا، سعی میکند که چوب لای چرخ دیگری بگذارد، علاوهبر دلایل دیگر، مهمترین دلیلش این است که این فرد دچار خشم عمیقی از خود است.
بدبینی و بدگمانی: افرادی که دچار بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران و وقایع هستند در حقیقت خشم زیادی را درون خود نگه داشتهاند. بدبینی و بدگمانی نه تنها خود فرد را تنبیه میکند؛ بلکه خشونتی در مقابل دیگران نیز هست.