کودک آزاری فقط به معنای کبودی دور چشم کودکان نیست.
اذیت و آزار جسمانی به دلیل علائمی که از خود به جای می گذارد، مسئله بسیار تکان دهنده ای هستند.
اما همه نشانه های کودک آزاری به یک اندازه آشکار نیستند.
نادیده گرفتن نیازهای کودکان، قرار دادن آنها در موقعیت هایی خطرناک بدون مراقبت از آنها، قرار گرفتن در معرض موقعیت های تعرض جنسی، یا القاء احساس بی ارزش یا احمق بودن به آنها نیز نوعی کودک آزاری و بی توجهی محسوب میشود.
این امر نیز می تواند آسیب های عمیق و ماندگاری بر روی بچه ها ایجاد کند.
صرف نظر از نوع سوء استفاده، نتیجه آن یک آسیب عاطفی جدی بر جای میگذارد.
اما همواره در چنین شرایطی کمک نیز در دسترس است.
اگر گمان می کنید کودکی از سوء استفاده یا بیتوجهی رنج می برد، در ابتدای امر لازم است که با او حرف بزنید.
پس از متوجه شدن مشکل، کمک کنید تا کودک و فرد متجاوز در اسرع وقت کمک لازم را دریافت کنند.
برای شروع، مهم است که در مورد کودک آزاری و بی توجهی باورهای غلط را از واقعیتها تفکیک کنید. از این رو در ادامه به بررسی این نکات میپردازیم.
باور غلط : رفتار فقط در صورتی که خشونت آمیز باشد آزار محسوب میشود.
واقعیت : بدرفتاری جسمی فقط یکی از انواع کودک آزاری است. بی توجهی به کودک، سوء استفاده جنسی و عاطفی نیز می تواند به همان میزان به او آسیب برساند. از آنجا که علائم این آزارها همیشه واضح نیستند، دیگران کمتر در این مسائل مداخله می کنند.
باور غلط : فقط افراد بد از فرزندان خود سوء استفاده می کنند.
واقعیت : همه والدین یا پرستاران عمداً به کودکان آسیب نمی رسانند. بسیاری از آنها خود قربانی سوء استفاده شدهاند و راه دیگری برای انجام وظایف والدی خود بلد نیستند. این افراد ممکن است با مشکلات بهداشت روانی یا مشکلات سوء مصرف مواد مخدر نیز دست و پنجه نرم کنند.
باور غلط : سوء استفاده در خانواده های “خوب” اتفاق نمی افتد.
واقعیت : سوء استفاده و غفلت فقط در خانواده های فقیر یا محله های بد اتفاق نمی افتد. این رفتارها در همه گروه های نژادی، اقتصادی و فرهنگی بروز می کند. گاهی اوقات خانوادههایی که به نظر نمی رسد دچار مشکلی باشند، داستان دیگری را پشت درهای بسته پنهان می کنند.
باور غلط : بیشتر کودک آزاران غریبه هستند.
واقعیت : هرچند آزار و اذیت توسط افراد غریبه هم اتفاق می افتد. اما بیشتر سوء استفاده کنندگان از اعضای خانواده یا افراد نزدیک خانواده هستند.
باور غلط : کودکان بدسرپرست همیشه به شکل یک فرد بدرفتار بزرگ می شوند.
واقعیت : درست است که کودکان بدسرپرست به احتمال زیاد همین چرخه را در بزرگسالی خود نیز تکرار می کنند و ناخودآگاه آنچه را که در کودکی تجربه کرده اند انجام میدهند. اما بسیاری از بازماندگان کودک آزاری انگیزه زیادی برای محافظت از فرزندان خود در برابر آنچه که خودشان متحمل شدهاند دارند و به والدینی عالی تبدیل میشوند.
سوء استفاده و بی توجهی معمولا آسیبهای ماندگاری را در ذهن کودک بر جای میگذارند.
برخی از این آسیب ها ممکن است جسمی باشند.
اما آسیب های عاطفی تأثیرات طولانی مدتی در زندگی دارند و به احساسات کودک، روابط آینده و توانایی عملکرد وی در خانه، محل کار و مدرسه آسیب می رسانند.
این اثرات معمولا خود را در قالب موارد زیر نشان میدهد:
اگر نمی توانید به والدین خود اعتماد کنید، به چه کسی می توانید اعتماد کنید؟
بدون این اساس، یادگیری اعتماد به مردم یا دانستن اینکه چه کسی قابل اعتماد است بسیار دشوار خواهد بود.
این موضوع می تواند منجر به مشکل در حفظ روابط در بزرگسالی شود.
همچنین می تواند به روابط ناسالم منجر شود. زیرا فرد نمی داند رابطه خوب چیست.
اگر در کودکی بارها و بارها به شما گفته شده که شما احمق هستید یا خوب نیستید، غلبه بر این احساسات بسیار دشوار است.
بچههای بدسرپرست ممکن است از تحصیل خود غافل شوند یا به مشاغل کم درآمد بسنده کنند.
زیرا اعتقاد ندارند ارزش آنها بیشتر از این نیست.
بازماندگان سوء استفاده جنسی، با ننگ و شرم ناشی از سوء استفاده، اغلب با احساس آسیب دیدگی دست و پنجه نرم می کنند.
کودکان بدسرپرست نمی توانند احساسات خود را با خیال راحت ابراز کنند.
در نتیجه، احساسات آنها به طرزی غیرمنتظرهای بروز می کنند.
بازماندگان کودک آزاری در بزرگسالی با اضطراب، افسردگی یا خشم غیرقابل توجیه دست و پنجه نرم میکنند.
آنها ممکن است به الکل یا مواد مخدر روی آورند تا درد و رنج آنها را از بین ببرد.
رفتار توهین آمیز اشکال مختلفی دارد، اما وجه مشترک آن تأثیر عاطفی بر کودک است.
خواه سوء استفاده یک سیلی باشد، یا یک اظهار نظر تند، سکوت سنگین یا محروم شدن از شام روی میز! نتیجه نهایی کودکی است که احساس عدم امنیت، مراقبت و تنها بودن می کند.
برخلاف تصور برخی افراد، کلمات هم می توانند صدمه بزنند و سوء استفاده عاطفی می تواند به شدت به سلامت روانی یا رشد اجتماعی کودک آسیب برساند.
نمونه هایی از سوء استفاده عاطفی عبارتند از:
بی توجهی به کودک در حقیقت نوعی بسیار رایج از کودک آزاری است.
این کار نوعی عدم تأمین نیازهای اساسی کودک است که شامل عدم تامین غذای مناسب، لباس، بهداشت یا نظارت کافی میشود.
همیشه نمی توان بی توجهی به کودک را تشخیص داد.
بعضی اوقات، ممکن است والدین از نظر جسمی یا روحی نتوانند از کودک مراقبت کنند، مانند مواردی که دچار یک بیماری جدی یا آسیب دیدگی، یا افسردگی یا اضطراب درمان نشده باشند.
در موارد دیگر ، سوء مصرف الکل یا مواد مخدر ممکن است به طور جدی توانایی والدین در حمایت از فرزندشان را مختل کند.
آزار جسمی شامل آسیب دیدگی یا صدمه جسمی به کودک است.
این امر ممکن است در نتیجه تلاش عامدانه برای آسیب رساندن به کودک یا تنبیه جسمی بیش از حد باشد.
بسیاری از والدین بدرفتار جسمی اصرار دارند که اعمال آنها صرفاً نوعی ادب کردن فرزندشان است.
در واقع این کار را روشی میدانند که باعث میشود کودکان رفتار درست را یاد بگیرند.
اما بین استفاده از تنبیه بدنی برای تربیت و سوء استفاده جسمانی تفاوت زیادی وجود دارد.
معمولا همراه با سوء استفاده فیزیکی، موارد زیر نیز مشاهده میشود:
کودک هرگز نمی داند چه چیزی قرار است والدین را خشمگین کند.
هیچ مرز و قانون مشخصی وجود ندارد. کودک دائماً در لبه پرتگاه است.
هرگز مطمئن نیست که چه رفتاری باعث حمله فیزیکی می شود.
والدین کودک آزار از روی عصبانیت و تمایل به کنترل قدرت عمل می کنند، نه انگیزه ای برای تربیت و آموزش عاشقانه کودکشان.
هر چه والدین بیشتر عصبانی شوند، شدت سوء استفاده بیشتر می شود.
والدین متجاوز ممکن است اعتقاد داشته باشند که فرزندانشان باید از آنها بترسند.
بنابراین آنها برای “مودب نگه داشتن فرزندشان” از آزار جسمی استفاده می کنند.
با این حال، آنچه کودکان واقعاً می آموزند این است که چگونه از آسیب دیدن جلوگیری کنند، نه اینکه چگونه رفتار کنند یا رشد فردی را تجربه کنند.
سوء استفاده جنسی از کودکان به دلیل لایه های گناه و شرم، یکی از انواع پیچیده آزار و اذیت است.
مهم است که بدانیم سوءاستفاده جنسی همیشه با تماس بدنی همراه نیست.
قرار گرفتن کودک در معرض موقعیت های جنسی یا مواد مخدر، خواه درگیر بودن یا نبودن در آن، سوء استفاده جنسی محسوب می شود.
کودکانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند اغلب تحت شرم و گناه قرار می گیرند.
آنها ممکن است احساس کنند که مقصر هستند یا به نوعی آن را به گردن خودشان بیندازند.
این امر می تواند در بزرگسالی به احساس تنفر از خود و مشکلات جنسی در روابط آنها منجر شود.
شرم ناشی از سوء استفاده جنسی، صحبت کردن در مورد آن را بسیار دشوار می کند.
آنها ممکن است نگران باشند که دیگران حرف آنها را باور نکنند، از آنها عصبانی شوند، یا خانواده آنها از هم بپاشد.
به دلیل این دشواری ها، اتهامات دروغین در مورد سوء استفاده جنسی معمول نیست.
بنابراین اگر کودکی به شما اعتماد کرد، آن را جدی بگیرید.
در حالی که سوء استفاده و غفلت در انواع خانواده ها رخ می دهد، کودکان در موقعیت های خاص بیشتر در معرض خطر هستند.
رایجترین این شرایط عبارتند از:
حتی اگر والدین بدسرپرست تمام تلاش خود را برای محافظت از فرزندان خود انجام دهند، باز هم خشونت خانگی بسیار آسیب زننده است. بیرون رفتن از خانه بهترین راه برای کمک به فرزندان است.
والدینی که دائم الخمر هستند یا مصرف بالایی دارند ممکن است نتوانند از فرزندان خود مراقبت کنند، تصمیمات درستی در مورد وظایف والدی بگیرند یا انگیزه های خطرناک خود را کنترل کنند.
سوء مصرف مواد مخدر همچنین می تواند منجر به سوء استفاده جسمی شود.
در والدینی که از افسردگی، اختلال اضطراب، اختلال دو قطبی یا بیماری های روانی دیگری رنج می برند، ممکن است در مراقبت از خودشان هم مشکل داشته باشند، چه رسد به فرزندان.
یک والد دارای بیمار روانی یا آسیب دیده ممکن است احساس انزوا و دوری از خانواده داشته باشد و از فرزندان خود دور باشد.
یا سریع عصبانی شود بدون اینکه دلیل آن را بفهمد.
معالجه فرد مراقبت کننده به معنای مراقبت بهتر از کودکان است.
بعضی از سرپرستان کودک هرگز مهارتهای لازم برای تربیت صحیح را یاد نگرفته اند.
به عنوان مثال، والدین نوجوان ممکن است در مورد میزان مراقبت نوزادان و کودکان کوچک انتظارات غیرواقعی داشته باشند.
یا والدینی که خود قربانی کودک آزاری شده اند ممکن است فقط بلد باشند که فرزندان خود را به همان شیوه ای که بزرگ شده اند تربیت کنند.
کلاس های آموزشی والدی، گروه درمانی و گروه های پشتیبانی مراقبت کننده منابع بسیار خوبی برای یادگیری مهارت های والدی بهتر هستند.
فرزندپروری، به خصوص اگر بچه ها را بدون حمایت خانواده و دوستان بزرگ می کنید، یا با مشکلات رابطه ای یا مشکلات مالی روبرو هستید، می تواند یک کار بسیار استرس زا و پرتنش باشد.
مراقبت از کودک دچار معلولیت، دارای نیازهای ویژه، یا رفتارهای دشوار نیز یک چالش است.
به دست آوردن حمایت مورد نیاز حائز اهمیت است.
بنابراین باید از نظر احساسی و جسمی قادر به حمایت از فرزند خود باشید.
برای کنترل رفتار سوء استفاده گر را در خود تشخیص دهید.
تربیت فرزندان یکی از بزرگترین چالشهای زندگی است و می تواند در آرام ترین والدین یا سرپرستان کودک هم عصبانیت و سرخوردگی ایجاد کند.
اگر در خانه ای بزرگ شده اید که جیغ و داد و فریاد یا خشونت در آن عادی است، ممکن است راه دیگری برای تربیت فرزندان خود بلد نباشید.
تشخیص اینکه مشکلی وجود دارد، بزرگترین قدم برای کمک گرفتن است.
موارد زیر نشانه های هشدار دهنده ای است مبنی بر اینکه شما ممکن است دارای رفتار سوء استفاده گر باشید:
آنچه به عنوان یک ضربه ملایم به قسمت پشتی کودک شروع می شود، ممکن است به ضربه های متعددی تبدیل شود که سخت تر و محکم تر می شوند.
ممکن است کودک خود را بیشتر و بیشتر تکان دهید و سرانجام او را به پایین بیندازید.
می بینید که بلندتر و بلندتر جیغ می کشید و نمی توانید جلوی خود را بگیرید.
ممکن است چنان احساس ضعف کرده باشید که نخواهید با کودک خود کاری انجام دهید.
شما فقط می خواهید تنها بمانید و فرزندتان ساکت باشد.
علیرغم اینکه همه افراد به صورت متعادلی در لباس پوشیدن، تغذیه، و بردن بچه ها به مدرسه یا فعالیت های دیگر دست و پنجه نرم میکنند.
اگر شما قادر به انجام این کارها به طور مداوم نیستید، نشانه آن است که ممکن است اشتباهی رخ دهد.
ممکن است به راحتی با افرادی که ابراز نگرانی کرده اند برخورد کرده یاشید.
با این حال، صحبت های آنها را با دقت در نظر بگیرید.
آیا این صحبت ها از شخصی به شما منتقل می شود که قابل احترام و معتمد است؟
اگر در گذشته مورد کودک آزاری قرار گرفته اید، فرزند داشتن می تواند باعث ایجاد خاطرات و احساسات شدیدی در شما شود که ممکن است آنها را سرکوب کرده باشید.
ممکن است از عصبانیت خود شوکه شده و در آن غرق شوید و احساس کنید نمی توانید آن را کنترل کنید.
اما می توانید روش های جدیدی برای مدیریت احساسات و شکستن الگوهای قدیمی خود بیاموزید.
به یاد داشته باشید، شما مهمترین فرد در دنیای فرزند خود هستید و مجبور نیستید که این کار را به تنهایی انجام دهید. راهنما و پشتیبانی در دسترس است:
داشتن انتظارات واقع بینانه از آنچه کودکان در سنین خاص می توانند تحمل کنند، به شما کمک می کند تا از رفتارهای طبیعی کودکتان ناامید و خشمگین نشوید.
به عنوان مثال، نوزادان تازه متولد شده قرار نیست که تمام شب را بدون گریه کردن بخوابند و کودکان نوپا نیز نمی توانند برای مدت زمان طولانی آرام بنشینند.
با یادگیری تکنیک های پرورشی مناسب و نحوه تعیین مرزهای مشخص برای فرزندان خود شروع کنید.
کلاس ها، کتاب ها و سمینارهای پرورش فرزند این اطلاعات را ارائه می دهند. همچنین می توانید برای راهنمایی و مشاوره به والدین دیگر مراجعه کنید.
اگر به اندازه کافی استراحت و حمایت ندارید یا احساس خستگی شدید می کنید، احتمال اینکه تسلیم خشم شوید بسیار بیشتر است.
کم خوابی، که در والدین کودکان خردسال معمول است، به بی حالی و تحریک پذیری شما می افزاید.
این دقیقاً همان چیزی است که سعی می کنید از آن اجتناب کنید.
اگر الگوهای سوء استفاده به شدت جا افتاده باشند، شکستن چرخه بسیار دشوار است.
اگر به نظر نمی رسد هر چقدر تلاش می کنید نمی توانید جلوی خود را بگیرید، وقت آن است که درخواست کمک کنید، چه به صورت درمان، چه به صورت کلاس های فرزند پروری، و یا سایر مداخلات. فرزندان شما به خاطر آن از شما تشکر خواهند کرد.
اگر در دوران کودکی مورد آزار و اذیت یا مورد غفلت قرار گرفته اید، ممکن است برای کنار آمدن با طیف عواطف خود بسیار دچار مشکل باشید.
شاید در کودکی مجبور شده اید آنها را انکار یا سرکوب کنید، و اکنون این احساسات به شکل خارج از کنترل شما بروز پیدا میکنند.
اگر کودکی مشکوک به مورد آزار و اذیت یودن است، یا اگر کودکی به شما اعتماد می کند چه کاری باید انجام دهید؟
طبیعی است که کمی درمانده و گیج شوید.
کودک آزاری موضوعی دشوار است. بنابراین پذیرفتن آن و حتی صحبت کردن درمورد آن نیز هم برای شما و هم برای کودک بسیار سخت است.
هنگام گفتگو با کودک بدسرپرست، بهترین راه برای تشویق وی دادن اطمینان خاطر و حمایت بی قید و شرط به او است.
اگر در یافتن کلمات مشکلی دارید، اجازه دهید عمل شما به جای شما صحبت کنند.
از انکار بپرهیزید و آرام باشید. یک واکنش عادی به این خبر به همان اندازه کودک آزاری ناخوشایند و تکان دهنده است.
با این حال، اگر حرف کودکی را انکار کنید، یا از آنچه او می گوید شوک یا حس انزجار نشان دهید، ممکن است کودک از ادامه صحبت ترسیده و منصرف شود.
با اینکه ممکن است سخت باشد، اما تا آنجا که می توانید آرام و صبور باشید.
بازجویی نکنید. اجازه دهید کودک با کلمات خودش برای شما توضیح دهد که چه اتفاقی افتاده است، اما کودک را مورد بازجویی قرار ندهید و سوالات اصلی را نپرسید.
این کار ممکن است کودک را گیج و سردرگم کند و توضیح ادامه داستان را برای او دشوار کند.
به کودک اطمینان دهید که هیچ کار اشتباهی انجام نداده است. خیلی طول می کشد تا کودک آزار و اذیت را مطرح کند.
به آنها اطمینان دهید که گفته های آنها را جدی می گیرید و این تقصیر آنها نیست.
ایمنی حرف اول را می زند. اگر احساس می کنید درصورت مداخله، امنیت شما یا کودک به خطر می افتد، این کار را به متخصصان بسپارید. به این ترتیب ممکن است پشتیبانی بیشتری داشته باشید.
اگر مشکوک هستید که کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، حتما آن را گزارش دهید.
در صورت ادامه تکرار، هر یک از موارد را جداگانه گزارش دهید.
هر گزارشی که تهیه می کنید تصویری از آنچه در خانواده می گذرد است.
هرچه اطلاعات بیشتری در اختیار آنها قرار دهید، کودک شانس بیشتری برای دریافت کمک دارد.
مطمئناً احتیاط یا نگرانی در مورد گزارش سوء استفاده از کودکان طبیعی است.
برخی از افراد میگویند من نمی خواهم در خانواده شخص دیگری دخالت کنم.
کودک آزاری و بی توجهی صرفاً یک مسئله خانوادگی نیست و عواقب سکوت شما می تواند برای کودک ویرانگر باشد.
گزارش سوء استفاده از کودک به این معنی نیست که کودک به طور خودکار از خانه خارج شود.
مگر اینکه به وضوح در معرض خطر باشد. در دفعات اولیه ممکن است والدین مورد حمایت قرار گیرند.
به عنوان مثال از آنها خواسته میشود که در کلاس های فرزند پروری یا مشاوره در جهت کنترل خشم شرکت کنند.
اگر احساس میکنید که مشکلی پیش آمده است، بهتر است که جانب احتیاط را رعایت کنید تا اینکه بعدها احساس تاسف کنید.
حتی اگر نتوانستید یک تصویر کلی را مشاهده کنید، ممکن است دیگران نیز علائمی را مشاهده کرده باشند.
یک نشانه می تواند در شناسایی کودک آزاری، که ممکن بود در غیر این صورت نادیده گرفته شود، سودمند باشد.