چگونه با افسردگی بعد از طلاق مقابله بکنیم | قسمت چهارم

چگونه با افسردگی بعد از طلاق مقابله بکنیم | قسمت چهارم

طلاق ها می‌توانند بسیار مخرب باشند. اینکه هر بخش از زندگی‌تان را با کسی سهیم باشید سخت است و همه چیز ممکن است تغییر بکند، اینگونه که تلفن را بردارید و ناگهان به‌ یاد بیاورید که خوب نیست زنگ‌ بزنید.

در برخی موارد، ممکن است اشخاص دچار افسردگی شوند. اختلال روحی‌ای که می تواند بسیار سنگین و سخت باشد بقدری که هیچکس احتمالاً نمی تواند درک کند شما چه دوره‌ای را می‌گذرانید.

اینکه مراقب خودتان باشید و تصمیم بگیرید چگونه به جلو حرکت کنید، چالشی جدی است.

 قسمت اول این مقاله را می توانید در اینجا  بخوانید. 

 قسمت دوم این مقاله را می توانید در اینجا  بخوانید. 

 قسمت سوم این مقاله را می توانید در اینجا  بخوانید. 

گام چهارم: اجتناب از منزوی‌ شدن

به سراغ کسانی که دوست‌شان دارید بروید.

طی این زمان، وقت زیادی را با دوستان و خانواده‌تان بگذرانید. آنها هنگامی که با عواقب بعدی جدایی مقابله می کنید از شما پشتیبانی می کنند. آیا برخی از آنها را طی رابطه با همسر سابق‌تان بیشتر دیده‌اید؟

اگر رابطه قوی و طولانی مدت بوده باشد، این احتمال وجود دارد که برخی از دوستان یا حتی خانواده‌یتان را برای ماه‌ها ندیده باشید. زمانی را اختصاص دهید تا اوقات خوبی را با آنها بگذرانید و با آنها تفریح کنید.

به کسانی که دوست‌شان دارید بگویید چه مشکلاتی را پشت سر می‌گذارید. خوب است که بگویید «جدایی سختی داشته‌ام و اکنون می‌خواهم در کنار شما احساس راحتی بکنم.»

اگر امکان دارد، بخشی از برنامه روزمره خود را به کارهای اجتماعی اختصاص بدهید.

طی دوران افسردگی به سادگی دچار خود ـ انزوایی می‌شوید. بسیار مهم است که با مردم در ارتباط باشید، و بدین ترتیب روزها و هفته‌ها را به تنهایی سپری نکنید.

سعی کنید دست‌کم هر روز نیم ساعت با کسانی که دوست‌شان دارید اوقات خوبی را بگذرانید.

با صدای بلند در مورد احساسات‌تان صحبت کنید.

صادق‌بودن درباره احساسات‌تان به مردم کمک می‌کند تا بدانند چگونه باید به شما پاسخ بدهند. برای اینکه به مردم بگویید چه احساسی دارید، به اشارات ضمنی تکیه نکنید. بگویید چه هیجاناتی را تجربه می‌کنید، و از آنجا بروید.

«امروز احساس خستگی می‌کنم.»

«اکنون، فقط می خواهم کارهای آسان را انجام بدهم، مثل اینکه با هم تلویزیون تماشا بکنیم.»

«خسته هستم، امکان دارد صبح صحبت بکنیم؟»

«امروز احساس بهتری دارم. فکر می‌کنم خوب است برای تفریح بیرون بروم. آیا شما حوصله بیرون رفتن داری؟»

«احساس لرز و دلواپسی می کنم.»

«برای بیرون رفتن انرژی ندارم. آیا در خانه‌ماندن و در اطراف چرخیدن شما را ناراحت می‌کند؟»

به افراد پیرامون خود بگویید چگونه می‌توانند به شما کمک بکنند، بخصوص اگر سردرگم هستند.

اکثر مردم می خواهند به شما کمک بکنند، اما لزوماً ممکن است ندانند چگونه. آنها ممکن است به اشتباه قضاوت بکنند که شما به چه چیزی احتیاج دارید. بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که به آنها بگویید چگونه می توانند به شما کمک بکنند. در اینجا چند مثال وجود دارد:

«امروز واقعاً می خواستم حواسم را به چیزی پرت کنم. آیا می خواهی با هم به تفریح برویم؟»

«نیاز به کسی دارم که اکنون در اینجا باشد و به من گوش بدهد.»

«هنوز نمی توانم با مردهای جذاب ملاقات بکنم. هنوز او را فراموش نکرده‌ام و نیاز به زمان دارم. هر موقع بخواهم جذاب‌ترین مرد را به من نشان بدهی، به تو خواهم گفت.»

«می‌خواهم کسی من را در آغوش بگیرد.»

«وسوسه می شوم به او (دختر) پیغام بدهم. آیا می توانی با من وقت بگذرانی و کمکم کنی این کار را نکنم؟»

«احساس تنهایی می‌کنم، می‌خواهم کسی همراه من باشد. از قدم‌زدن و صحبت‌کردن تا تماشای تلویزیون با همدیگر، واقعاً خوب است.»

افراد قابل اطیمنانی را پیدا کنید تا با آنها درد دل کنید.

مواجه‌شدن با هیجانات منفی دشوار است، و حتی زمانی که تنها هستید این کار دشوارتر هم می‌شود. دنبال شنونده‌ای خوب باشید، از او بپرسید آیا زمان خوبی برای صحبت‌کردن درمورد چیزها است. صبحت‌کردن در مورد همه‌‌ی این مسایل بسیار کمک می کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *