گاهی اوقات ممکن است عشق بسیار آسیب زا باشد و تاثیر طولانی مدتی بر عملکرد فرد بگذارد.
این مقاله درباره درد عمیق عاطفی ناشی از روابط عاشقانه شکست خورده است.
هنگامی که تجربه از دست دادن عشق بسیار ناراحت کننده باشد، آن را ضربه عشقی می نامیم.
ضربه عشقی نوعی فشار روانی است که به بروز مشکلات عاطفی شدید و طولانی مدت منجر می شود، عملکرد اجتماعی و حرفه ای او را مختل می کند و کیفیت زندگی را تنزل می دهد.
من این واکنش عمیق نسبت به از دست دادت عشق یا تهدید به از دست دادن عشق را سندرم ضربه عشقی نامیده ام.
سندروم ضربه عشقی مجموعه ای از علایم است که همچون الگویی قابل پیش بینی ظاهر می شود.
این علایم عبارتند از : اختلال در خواب، عصبانیت، خشم، مرور خاطرات و افکار مزاحم و دردناک و اجتناب از یاد آوری ضربه عشقی.
در سندرم ضربه عشقی این همه افراد یکسان ظاهر نمی شود.
در برخی افراد مشکلات خواب و مرور خاطرات مزاحم و در برخی دیگر خشم با اجتناب از یاد آوری ضربه عشقی بیش تر دیده می شود.
درجه خفیف تری از ناراحتی عاطفی ناشی از شکست عشقی وجود دارد که شدت واکنش عاطفی در آن نسبت به سندرم ضربه عشقی کم تر است.
من این واکنش های خفیف تر را اندوه عشقی نامیده ام.
در اندوه عشقی، واکنش های روانی نسبت به شکست عشقی کوتاه تر و خفیف تر هستند و ناراحتی عاطفی شدیدی وجود ندارد و تاثیر منفی زیادی بر عملکرد اجتماعی و حرفه ای فرد نمی گذارد.
ویژگی اصلی سندرم ضربه عشقی، بروز نشانه ها بعد از وقوع رویداد ضربه عشقی است.
ابتدا افراد این ضربه را به صورت شوک تجربه می کنند، زیرا ضربه عشقی باعث فروپاشی انتطارات، آرزوها، امیدها و احساس امنیت فرد از رابطه می شود.
شوک، اغلب با حس بیم، وحشت، ترس و درماندگی همراه است، دقیقا شبیه احساساتی که افراد هنگام وقوع رویدادهای آسیب را مثل مرگ (خطر تهدید مرگ) تجربه می کنند.
در این سندرم، رویداد ضربه عشقی به صورت استرس شدیدی تجربه می شود و به نوعی آسیب زا است.
علت به کار گیری واژه آسیب زا این است که فرد بلافاصله پس از درک ضربه، به ناراحتی های عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی شدیدی دچار می شود، مانند افزایش ضربان قلب، تشنج، گر گرفتگی، ناراحتی گوارشی، حالت تهوع، اسهال و تب و لرز.
ضربه عشقی باید به نوعی رویداد استرس زا در نظر گرفته شود.
در چنین رویدادی، توانایی پردازش ذهنی فرد مختل و به احساس اضطراب، ناامیدی و یاس منجر می شود.
رویداد ضربه عشقی باعث استرس می شود و در فرد احساس ناتوانی در کنترل و پیشگیری از رویدادها را ایجاد می کند.
رویدادهایی که به سندرم ضربه عشقی منجر می شوند را می توان در دو گروه ضربه نوع یک و ضربه نوع دو طبقه بندی کرد.
در ضربه نوع یک، اتفاقات، غیر منتظره و ناگهانی هستند، به طوری که فرد احساس می کند مغلوب رویداد شده است. در ضربه نوع دو، رویدادها ماهیتی مزمن و تکرار شونده دارند و انتظارات فرد از سوی شریک عشق اش مدام زیر پا گذاشته می شود.
برای مثال ممکن است فرد در ضربه نوع دو، با خیانت های مکرر شریک عشقی خود مواجه شود، اما همچنان در رابطه باقی بماند.
سندرم ضربه عشقی در هر دو نوع رخ می دهد.
رویداد (رویدادها) ضربه عشقی موجب ترس، اضطراب و ناراحتی می شود که این هیجانات به دیگر محرک ها و نشانه هایی که مستقیما ارتباطی با ضربه عشقی ندارند نیز تعمیم داده می شوند.
مغز قادر به تمیز دادن برخی حالت ها نیست، بین این که کدام محرک های محیطی یا محرک های ذهنی درونی (علایم، یاد آوری کننده ها) به طور معناداری با خاطره ضربه عشقی ارتباط پیدا می کند و کدام نشانه ها بی ضررند و ارتباط معناداری با ضربه عشقی ندارند.
نشانه ها و علایم بی ارتباط با ضربه عشقی از طریق شرطی سازی کلاسیک با اشفتگی هیجانی و برانگیختگی ناشی از رویداد ضربه عشقی مرتبط می شود.
سندرم ضربه عشقی یک تجربه ذهنی و درونی تکرار شونده است که مدام رویداد ضربه عشقی را یادآوری می کند.
در سندرم ضربه عشقی، ممکن است دیگران درکی از چگونگی آسیب زا بودن این رویداد نداشته باشند.
این یک تجربه کاملا شخصی است. وقتی سندرم ضربه عشقی فرد ارزیابی می شود، مهم است که مفهوم شخصی و ذهنی او از رویداد ضربه عشقی و همچنین پیامدهای ذهنی (روانی- عاطفی) و پیامدهای عینی (تاثیر گذاری رویداد بر موقعیت اجتماعی، تحصیلی و شغلی فرد) بررسی شود.
برخی افراد هنگام قطع رابطه، سندرم ضربه عشقی را در کم ترین میزان آن هم تجربه نمی کنند و حتی گاهی اوقات پس از قطع رابطه بسیار خوشحال به نظر می رسند.
ضربه عشقی ناشی از تهدید ادراک شده نسبت به رابطه عشقی (ایدئال) است.
هر چه فرد عاشق تر باشد یا تمایل او برای ادامه بیش تر باشد، به همان میزان شدت ضربه بیش تر می شود.
این ضربه معمولا در افرادی که رابطه عاشقانه دارند رخ می دهد، اما گاهی اوقات بین اعضای خانواده (مثل والدین و فرزندان، خواهر و برادر یا دوستان صمیمی) یا دوستانی که هیچ رابطه عاشقانه ای ندارند نیز رخ می دهد.
وجود رقیب برتر، طرد فرد از سوی شریک عشقی اش یا جدایی به واسطه بیماری ،مرگ، خودکشی، مسافرت یا مهاجرت و غیره.
ضربه عشقی می تواند به تصوری که فرد از شریک عشقی، خود دارد (مانند : وفادار، فداکار، مهربان، حامی و در دسترس) آسیب وارد کند.
چنین تصوری بعد از کشف خیانت یا نقض تعهد در هم می شکند.
برونگرایان بیشتر می خواهند دیگران را دچار این احساس کنند.
همانطور که میدانیم درونگرایان در سکوت رنج می برند، درحالی که برونگرایان ناراحتی خود را به دنیا اعلام می کنند.
در بدترین حالت، کان دارد درونگرایان به خودکشی فکر یا حتا به آن اقدام کنند و برونگرایان درصدد صدمه زدن یا حتا کشتن دیگران باشند.
برخی افراد الگوی رفتاری پیچیده ای را نشان می دهند که بیانگر ترکیب دو نوع برونگرایی و درونگرایی است.
پاسخ های سالم و ناسالم به ضربه عشقی اساساً مبتلایان به سندرم ضربه عشقی دو راه پیش رو دارند تا یکی از آنها را انتخاب کنند.
برونگرایان بیشتر میخواهند بیشتر می خواهند دیگران را دچار این احساس کنند.
همانطور که میدانیم درونگرایان در سکوت رنج می برند، در حالی که گرایان ناراحتی خود را به دنیا اعلام می کنند.
در بدترین حالت، کان دارد درونگرایان به خودکشی فکر یا حتا به آن اقدام کنند و برونگرایان در صدد صدمه زدن یا حتا کشتن دیگران باشند.
برخی افراد الگوی رفتاری پیچیده ای را نشان می دهند که بیانگر ترکیب دو نوع برونگرایی و درونگرایی است.
به رغم طبیعی بودن میزان مشخصی از رنج و ناراحتی برای فردی که به تازگی با فرد مورد علاقه اش قطع ارتباط کرده است، چگونه می توان تعیین کرد که پاسخ هیجانی به ضربه عشقی نابهنجار است؟
با توجه به چهار عامل، می توانید تعیین کنید که آیا پاسخ هیجانی به ضربه عشقی بهنجار است یا نه. این چهار عامل عبارتند از:
زمانی پاسخ به ضربه عشقی مخرب دانسته می شود که این سوگ به مدت طولانی ادامه داشته باشد.
هرچند که تعیین مدت زمان مشخص برای سوگواری هر مراجع ممکن نیست.
این مسئله تا حدودی به مراجع و طول مدت رابطه بستگی دارد.
برای مثال، شش ماه سوگواری برای قطع رابطه ده ساله منطقی است، ولی سوگواری بیش از شش ماه تا یک سال می تواند نشان دهنده مشکل باشد.
البته نمی توان فقط به مدت سوگواری توجه کرد، بلکه باید شدت این فرد نیز بررسی شود و لازم است تا شدت آن به مرور کاهش چند بعضی استرسها بعد از قطع رابطه احساسی قابل پیش بینی است.
علایم شدید اضطراب، افسردگی، خشم و بی خوابی به شدت به کیفیت زندگی فرد لطمه می زنند.
اگر ناراحتی به حدی شدید باشد که در فعالیت های شغلی و اجتماعی فرد اختلال وارد کند این مشکلی است که باید مورد توجه قرار گیرد، خصوصا اگر اختلال مزمن بوده و در طول زمان بهبود نیابد.
در نهایت وجود رفتارهای مخرب برای کنار آمدن با ضربه عشقی همانند استفاده از مواد غیرقانونی یا مشروبات الکلی برای بی حس کردن خود نسبت به درد، دلیل قطعی وجود پاسخهای ناسالم نسبت به سندرم ضربه عشقی است.
هنگامی که فرد در اثر مصرف مواد یا الکل از خود بیخود می شود، بیشتر احتمال دارد تا افکار خشونت آمیز و دیگر کشی خود را به مرحله اجرا بگذارد. اعمال خشونت آمیز هرگز پاسخ مناسبی به ضربه عشقی نیستند.
البته اگر رویداد ضربه عشقی به تازگی روی داده است (مثلا متوجه شده اید که معشوقتان به شما خیانت کرده، به تازگی جدا شده یا طلاق گرفته اید)، لازم است و دردناک سوگواری را طی کنید. با این حال، نباید به خودتان اجان دهید بعد از چند ماه، به طور کامل مغلوب درد و سوگ شوید چنان که قادر به انجام تعهدات شغلی، خانوادگی و اجتماعیتان نباشید. اگر در غم فرو می روید، فقط باید برای مدت کوتاهی پس از حادثه باشد. من کمترین زمان را برای ماندن در این غم ترجیح می دهم.
برای بهبودی به خودتان زمان دهید. به ندرت سندرم ضربه عشقی یک سبه درمان می شود. امیدتان را از دست ندهید. می توانید حتی بدون کم گرفتن از یک روان درمانگرحرفه ای – زنجیری را که باعث عذابتان می شود پاره کنید. اگر نمره تان پس از چند هفته همچنان بالا بود، لازم است به متخصص سلامت روان مراجعه کنید. آن ها پیشنهاد های زیادی برای شما دارند. برخی افراد به خاطر واکنش هایشان نسبت به ضربه عشقی ، احساس نگرانی و شرمندگی بسیاری می کنند که موجب می شود از گرفتن کمک حرفه ای اجتناب ورزند. هر چند فکر کردن به صحبت درباره دردشان با یک متخصص خارج از تحمل آن هاست، اما ارزشش را دارد.